همه‌ی ما با عبارت «قاتل زنجیره‌ای» آشنا هستیم. قاتل زنجیره‌ای قاتلی معمولی نیست که در زد و خوردی ناگهانی، بدون اینکه از قبل تصمیم به این کار گرفته باشد، بر اثر هیجان یا عدم توانایی کنترل احساسات و انگیزه‌های آنی‌اش به صورت تصادفی یا از روی خشم کسی را بکشد. حتی اگر فردی در زمان و مکان ثابتی افراد زیادی را به قتل برساند نمی‌توان عنوان «قاتل زنجیره‌ای» را به او نسبت داد. قاتلان زنجیره‌ای معمولاً از الگویی ثابت در انتخاب قربانیان و شیوه‌ی به قتل رساندن آنها پیروی می‌کنند. بنابراین امکان ندارد که قاتل زنجیره‌ای بدون برنامه‌ریزی دقیق دست به قتل کسی بزند، مگر اینکه همیشه آمادگی این کار را داشته باشد تا اگر زمان مناسبی پیش آمد بتواند با خیال راحت آدم بکشد.

اما در ذهن قاتلان زنجیره‌ای چه می‌گذرد؟ چرا این کار را انجام می‌دهند؟ آیا صرفاً می‌توانیم هدف آنها را «انتقام‌‌گیری» بدانیم؟ در قضاوت درباره‌ی آنها چه عواملی را باید در نظر بگیریم؟

تاریخچه‌ی قاتلان زنجیره‌ای

با وجود اینکه همگی با مفهوم «قاتل زنجیره‌ای» آشنا هستیم، در واقع مدت زمان زیادی از ساخته شدن این اصطلاح نمی‌گذرد. گفته می‌شود که در دهه‌ی ۷۰ میلادی، رابرت رسلر[۱]، مأمور اف.بی‌.آی که نقش مهمی در پایه‌گذاری نیمرخ‌شناسی جرم[۲] در آمریکا داشت، برای نخستین بار این اصطلاح را به کار برد. از ابتدای تاریخ تا به حال قاتلان زنجیره‌ای بسیار زیادی (بسیار بیشتر از آنکه فکرش را بکنید) وجود داشته‌اند، اما از آن جایی که سوابق درستی از تمامی آنها ثبت نشده است، اطلاعات چندان دقیقی درباره‌ی تمام آنها در دست نیست. نخستین قتل زنجیره‌ای ثبت شده، در روم باستان، در ۳۳۱ پیش از میلاد رخ داده است. چند مرد رومی ظاهراً بر اثر طاعون مُردند، تا اینکه زن خدمتکاری اعلام کرد که زنان اشراف با هم توطئه کرده و با خوراندن زهر آنها را به قتل رسانده بودند. وقتی دو تن از زنان اشراف دستگیر شدند، به ساختن ترکیب زهر اعتراف کردند، ولی گفتند که آن ترکیب دارویی بوده و آنها قصد کشتن مردان را نداشته‌اند و برای اثبات این حرف خودشان از آن ترکیب خوردند و فوراً مُردند. در پی این ماجرا جمعاً ۱۷۰ زن دستگیر شدند. براساسِ نظر لیوی، تاریخ‌شناس و شاعر سرشناس رومی، عمل این زنان از روی دیوانگی بوده است و نه از روی قصد و نیتی از پیش تعیین شده. از آن زمان تا قرن نوزدهم و رسیدن به دوران مدرن، قاتلان زنجیره‌ای بسیار زیادی وجود داشته‌اند که در اینجا به دو تن از آنها اشاره می‌کنم. وجه مشترک این موارد این است که اغلب بعد از مطلع شدن از چنین اعمال وحشیانه‌ای، آن قاتلان دستگیر و به مجازات مرگی دردناک که گاهی حتی چند روز به طول می‌انجامید محکوم می‌شدند، مگر آنکه از خانواده‌ای بالارتبه بودند.

ژیل دو رِ

ژیل دو رِ[۳] شوالیه‌ای در ارتش ژاندارک در فرانسه بود که حدوداً به ۱۴۰ کودک تجاوز کرد و سپس آنها را به قتل رسانید. او جسد کودکان را در شومینه‌ی اتاقش می‌سوزانده است. در اکتبر ۱۴۴۰ پس از اعتراف به قتل‌هایی که مرتکب شده بود به دار آویخته شد.

کنتس الیزابت باتوری[۴](۱۵۵۰- ۱۶۱۴ میلادی)، معروف به «کنتسِ خون» یا «کنتس دراکولا»، کنتسی مجاری بود که در کتاب گینس، لقب نیرومندترین قاتل زن را به خود اختصاص داده است. بالاترین تعداد قربانیان او که در محاکمه‌اش ذکر شد ۶۵۰ مورد بود! البته به دلیل نفوذ خانواده‌اش محاکمه نشد و صرفاً در یکی از اتاق‌های خانه‌اش در اسلواکی زندانی شد و ۴ سال بعد مُرد. در برخی از داستان‌ها به خون‌آشام بودن او اشاره شده است، اما درستی این ادعاها مثلاً اینکه او در خون دختران باکره حمام می‌کرد تا جوان بماند هرگز ثابت نشده است.

اما نخستین قاتل دوران مدرن «جک قاتل» یا «جک قصاب» است. او هرگز شناسایی نشد و به این دلیل که نامه‌هایی که ظاهراً از طرف او برای پلیس فرستاده می‌شود، با این عنوان امضا شده‌ بودند، به این نام معروف شد. او در طی دوره‌ای سه ماهه در سال ۱۸۸۸، ۵ زن فاحشه را به روشی شبیه بهم در محله‌ی فقیرنشین «وایت‌چپل» لندن به قتل رسانید و بعد از آن دیگر کسی را نکشت. به دلیل روش یکسان به قتل رساندن آن ۵ زن است که با اطمینان می‌توان گفت قاتل آنها یک نفر بوده است. کسی نمی‌داند چرا او به طور ناگهانی دست از این کار برداشت. هیچ نشانه‌ای از تجاوز جنسی در هیچ یک از قربانیان دیده نشده است، اما از آنجایی که قربانیان را برهنه در جایی که جلوی چشم باشند و زخم‌هایشان نمایان باشد رها می‌کرد، برخی از روان‌شناسان بر این باورند که او از این کار لذتی جنسی می‌برده است. اهمیت جک قصاب صرفاً در ناشناس ماندن آن نیست، بلکه به این دلیل اهمیت دارد که نخستین نیمرخ‌شناسی جرم در طول تاریخ روی پرونده‌ی او انجام شد که در ادامه به آن اشاره خواهم کرد.

کنتس الیزابت باتوری

مجرم یا بیمار

میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی، در فصل اول کتاب «مراقبت و تنبیه، تولد زندان» فرآیندی را که مجازات مجرمان در طول تاریخ طی کرده است بررسی می‌کند. فوکو با بیان مثال‌هایی واقعی در طول تاریخ، نشان می‌دهد که در شیوه‌های کیفری پیش از دوران مدرن، روش‌های وحشیانه‌ای برای شکنجه و آزار بدنی به کار می‌رفته است. درحدی که این مجازات شبیه به نمایشی عمومی بوده است که مردم برای دیدن آن جمع می‌شدند و گاه تا چندین روز ادامه می‌یافته است. در این گونه از مجازات‌ها معمولاً بدن مجرم هدف مجازات قرار می‌گرفت. اما به تدریج از قرن هجدهم به بعد مجازات‌های بدنی جای خود را به مجازات‌های ظریف روانی دادند. فوکو می‌نویسد: «بدن تعذیب شده، مثله شده، تکه تکه شده و داغ خورده بر صورت یا شانه، که مرده یا زنده به طور نمادین در معرض دید عموم قرار می‌گرفت در عرض چند دهه ناپدید شد. بدن به منزله‌ی آماج اصلی سرکوب کیفری ناپدید شد.»[۵]

از این تاریخ به بعد، موضوع اصلی مجازات، به جای بدن مجرم، روح او را هدف گرفتند. زندان‌ها، مدارس و آسایشگاه‌های روانی شروع به نظارت فراگیری کردند که فرد را در معرض مراقبت دائمی و بدون وقفه قرار می‌داد و شروع به تهیه‌ی پرونده‌ها و گزارش‌های مفصلی درباره‌ی رفتار افراد کردند. امروزه، درحالی که در بسیاری از کشورها حتی مجازات اعدام وجود ندارد، در شرایطی هم که قرار است مجرمی اعدام شود، پیش از این کار به او داروهای آرامش‌بخش داده می‌شود و روش اعدام، صرف نظر از نوع جرمی که مرتکب شده‌اند برای تمامی مجرمان یکسان است. به باور فوکو این نوع مرگ «بیشتر به زندگی اصابت می‌کند، نه به بدن.»

این چرخش از مجازات بدن، به مجازات روح، صرف نظر از خوب یا بد بودن آن، پیام مهمی را منتقل می‌کند. انسان‌ها متوجه شدند که اگر کسی مرتکب اشتباهی می‌شود، صرفاً نمی‌توان با مجازاتی به همان شکل یا بدتر به رضایت خاطر رسید یا از وقوع دوباره‌ی آن جلوگیری کرد. شبکه‌ی مفاهیم در طول تاریخ، تحت تأثیر عوامل مختلفی تغییر می‌کنند، از جمله تغییر در معرفت‌شناسی و جهان‌بینی دانشمندان که تغییر در معرفت‌شناسی و جهان‌بینی عامیانه را به دنبال دارد. در این فرآیند در هر لحظه از تاریخ به مفاهیم و تجاربی دست می‌یابیم که با نظام مفهومی گذشته سازگاری ندارد. مثلاً مفهوم «شجاعت» را در نظر بگیرید. شجاعت در نظام متافیزیکی افلاطون به عنوان آرته‌ای (فضیلت) در نظر گرفته می‌شود. انسان شجاع کسی‌ست که از مثال شجاعت بهره‌ای داشته باشد. در باور عمومی هم شجاعت به عنوان یک صفت اخلاقی پسندیده در نظر گرفته می‌شود. اما با توجه به علوم عصب‌شناختی، امروزه می‌دانیم که شجاعت را می‌توان حاصل آستانه‌ی بالای آمیگدال[۶] در پاسخ‌دهی به محرک‌های تهدیدآمیز دانست. مغز فردی که چنین عملکردی دارد، به محرک‌های خطرناک دیرتر پاسخ می‌دهد یا در صورت پاسخ دادن، این پاسخ در مقایسه با دیگران ضعیف‌تر است. بر اساس این رویکرد، شجاعت بیشتر از آنکه یک صفت اخلاقی پسندیده باشد، یک ویژگی زیست‌شناختی مفید است.[۷]

حال این مسئله را درباره‌ی برخی از مجرمان در نظر بگیرید. براساس مطالعاتی که روی بسیاری از جنایتکارن، به ویژه افراد مبتلا به سایکوپاتی انجام شده است، بررسی ساختار و عملکرد سیستم‌های عصبی برخی از آنها نشان داده است که سازوکارهای عصبی درگیر در پردازش اطلاعات اجتماعی آنها مشابه افراد عادی نیست. برای مثال افراد مبتلا به سایکوپاتی، در سازوکارهای مغزی دخیل در پردازش عواطف دیگران یا در درس گرفتن از تجربه‌های خطرناک یا تهدیدآمیز دچار مشکل هستند. در این صورت آیا می‌توانیم جرم یک فرد مبتلا به سایکوپاتی را در صورت ارتکاب جرم، با جرم فردی که مبتلا به این بیماری نیست یکی بدانیم؟

جهان امروز، به سادگی جهان روزگاران گذشته نیست. دیگر نمی‌توان به سادگی مفاهیم متضاد را به وضوح از یکدیگر متمایز کرد. اگر در مواجه با کسی که مرتکب جرمی شده است (صرف نظر از نوعِ جرم) به سادگی بگوییم که او انسان بدی‌ست چون دست به کار بدی زده است، قضاوت بسیار ساده‌لوحانه‌ای کرده‌ایم. در جهان امروز، خوب و بد به راحتی از یکدیگر تفکیک نمی‌شوند. اصلاً شاید با در نظر گرفتن پیش‌زمینه‌های بستری که جرم یا هر عمل دیگری در آن رخ می‌دهد، چنین قضاوتی اشتباه باشد. شواهد مختلفی در روان‌شناسی و روان‌پزشکی وجود دارد که نشان می‌دهد بسیاری از مفاهیم مرتبط با انسان و انسانیت از حوزه‌ی اخلاق خارج شده‌اند. آنها بر این باورند که بسیاری از ویژگی‌های اخلاقی انسان، ویژگی‌های طبیعی‌اند که با استفاده از مفاهیم زیست‌شناختی یا روان‌شناختی قابل تبیین‌اند و نباید آنها را وارد حوزه‌ی اخلاق کرد. مثلاً اعتیاد را در نظر بگیرید. در طی سال‌های اخیر دیدگاه جامعه نسبت به مسئله‌ی اعتیاد تغییر شگرفی کرده است، ما دیگر افراد مبتلا به اعتیاد را مجرم نمی‌دانیم، بلکه آنها بیمارانی‌اند که می‌توانند تحت درمان قرار بگیرند و حتی پس از درمان به جامعه بازگردند و همچون افراد دیگر به زندگی معمولی خود ادامه دهند.

روان‌شناسی جرم به بررسی مسائلی از این دست درباره‌ی مجرمان می‌پردازد. روان‌شناسی جرم عبارت است از مطالعه‌ی اهداف، مقاصد، افکار و واکنش‌های مجرمان، پیش از وقوع جرم، در حین وقوع جرم و پس از آن در حالی که هنوز دستگیر نشده‌اند و پس از دستگیری، در دادگاه. نیمرخ‌شناسان جرم، اغلب در دادگاه‌ها حضور دارند تا برای فهم ذهن مجرمان به قاضی کمک کنند. آنها به دنبال یافتن الگوهای ثابت در رفتار مجرمان‌اند تا براساس آن الگوها به طبقه‌بندی آنها بپردازند و سعی در کاهش عواملی بکنند که آنها را به این سمت سوق داده است تا بتوانند از وقوع اعمال مجرمانه در آینده پیشگیری کنند.

 

چزاره لومبروزو[۸] (۱۸۳۶- ۱۹۰۹) پزشک ایتالیایی، نخستین جرم‌شناس بود. او با تحقیقاتی پیرامون ویژگی‌های جسمانی بزهکاران و تمایزات آنان با دیگر افراد جامعه، مکتب جرم‌شناسی پوزیتیویستی و دانش انسان‌شناسی جنایی را پایه‌گذاری کرد. او اشتیاق زیادی برای ارتباط دادن پدیده‌های روحی به عوامل زیست‌شناختی داشت. به باور او، مجرمان نسبت به غیرمجرمان از ناهنجاری‌های جسمی، عصبی و روحی بیشتری برخوردارند و این ناهنجاری‌ها تا حدی ناشی از تباهی و تا حدی ناشی از تکامل‌نیافتگی‌ست. نظریه‌ی «شخصیت مجرم» او که بر اساس آن برخی از افراد به صورتی ذاتی مجرم به دنیا می‌آیند و بنابراین مجازات آنها با مجرمان دیگر باید فرق داشته باشد در آن زمان، با انتقادات بسیار شدیدی روبه‌رو شد، با این حال همه پذیرفتند که نظریه‌ی او دست‌کم بخشی از حقیقت را بیان می‌کند.

نیمرخ‌سازی جنایی[۹] یکی از روش‌های به کار گرفته شده در روان‌شناسی جرم است که به معنای «ایجاد یک نما و طرح کلی از ویژگی‌های احتمالی مجرمان ناشناخته از گذر ماهیت جرم ارتکابی، ویژگی‌های مجرمان و شواهد گردآوری شده از صحنه‌‌ی ارتکاب جرم»[۱۰] است. در واقع در این روش، با به تصویر کشیده شدن ویژگی‌های مشترک گروه‌های خطرناک تحت عنوانی واحد، توقیف، بازجویی و تحقیق درباره‌ی کسانی که چنین ویژگی‌هایی را دارند، به دنبال الگویی هستیم که به کمک آن بتوانیم جنایتکاران بالقوه را شناسایی کنیم. در جرم‌هایی که اتفاق می‌افتند، با یافتن نشانه‌هایی از آسیب‌های روانی بزهکار، بررسی صحنه‌ی ارتکاب جرم و مصاحبه با مجرمان می‌توان سرنخ‌هایی را به دست آورد که به یافتن چنین الگوهای ثابت رفتاری کمک می‌کنند.

 

گفته می‌شود توماس باند[۱۱]، پزشک انگلیسی، نخستین نیمرخ‌شناس جرم است که به تحلیل شخصیت جک قصاب پرداخت که پیش از این به او اشاره شد. رابرت اندرسون، پلیس لندن، مدارک قتل‌های مربوط به او و نامه‌هایش را برای باند فرستاد و از او خواست تا نظر خودش را درباره‌ی آنها بگوید. باند با بررسی دقیق شواهد و مدارک و پیدا کردن شباهت‌هایی از جمله‌ نحوه‌ی قتل آنها به این نتیجه رسید که تمام آن ۵ قتل توسط یک نفر انجام شده‌اند.

نیمرخ‌شناسی جرم، یکی از ابزارهایی‌ست که روان‌شناسان جرم از آن استفاده می‌کنند. ۵ مرحله در آن وجود دارد: تحلیل عمل مجرمانه و مقایسه‌ی آن با جرم‌های گذشته، تحلیل عمیق صحنه‌ی جرم، در نظر گرفتن پیش‌زمینه‌ی مجرم برای یافتن انگیزه‌ها و روابط ممکن، در نظر گرفتن انگیزه‌های ممکن دیگر و ارائه‌ی توضیحی درباره کاراکتر مجرمی که می‌تواند دست به چنین جنایاتی بزند. برخی از نیمرخ‌شناسان معروف جرم عبارتند از روی هیزل‌وود[۱۲]، ارنست گنات[۱۳]، والتر سی. لانگر[۱۴]، جیمز بروسل[۱۵]، هووارد تتن[۱۶]، رابرت کپل[۱۷]، ریچارد والتر[۱۸]، جان داگلاس[۱۹]، رابرت رسلر و دیوید کانتر[۲۰].

مجرمانِ محبوب

نیمرخ‌شناسی جرم، سال‌هاست که به موضوع محبوبی در سینما و مجموعه‌های تلویزیونی‌ تبدیل شده است که از میان آنها می‌توان به سریال‌های «نظم و قانون: هدفِ مجرمانه»، «نظم و قانون: واحد قربانیان ویژه»، «نیمرخ‌شناس»، «ذهن‌های مجرم»، «هانیبال» و فیلم‌ سینمایی «سکوتِ بره‌ها» و به دنبال آن «اژدهای سرخ» اشاره کرد.

به تازگی سریالی به نام «شکارچی ذهن»، از شبکه‌ی نت‌فلیکس[۲۱]، براساس کتابی به نام «شکارچی ذهن: درون واحد جنایی زبده‌ی اف.بی.آی» نوشته‌ی جان داگلاس و مارک اولشاکر[۲۲] ساخته شده است که نام دیوید فینچر در فهرست کارگردانان و تهیه‌کننده‌ی این سریال می‌تواند دلیلی کافی برای دیدن آن باشد. داستان این سریال در سال ۱۹۷۷ میلادی در آمریکا رخ می‌دهد. زمانی که هنوز اصطلاح «قاتل زنجیره‌ای» ساخته نشده بود و بدون تحلیل رفتار جنایتکاران و بررسی پیش‌زمینه و انگیزه‌ و هدف‌های آنها، این افراد به سادگی جنایتکارانی شناخته می‌شدند که سزاوار مجازات شدن بودند. دو تن از مأموران اف.بی.آی در بخش علوم رفتاری اف.بی.آی به دنبال آنند که به کمک روانپزشکی بتوانند الگویی برای رفتار قاتلان زنجیره‌ای پیدا کنند و به این منظور با قاتلان زنجیره‌ای مصاحبه می‌کنند تا پی به انگیزه‌ها و گذشته‌ی آنها ببرند.

 

دو ویژگی قابل توجه در این سریال وجود دارد که باعث تمایز آن از سریال‌ها و فیلم‌های دیگر در این ژانر می‌شود: نخست اینکه این دو مأمور اف.بی.آی یعنی بیل تنچ[۲۳] (با بازیگری هولت مک‌کالانی[۲۴]) و هولدن فورد[۲۵] (با بازیگری جاناتان گروف[۲۶]) برگفته از دو شخصیت واقعی‌اند که پیش از این به آنها اشاره شد: رابرت رسلر و جان داگلاس. روان‌پزشکی که به این دو کمک می‌کند نیز، وندی کار[۲۷] (با بازیگری آنا تورو[۲۸])، براساس شخصیت دکتر آن وولبرت برگس[۲۹] شکل گرفته است که کتاب‌های زیادی درباره‌ی قاتلان زنجیره‌ای نوشته است و در بخش علوم رفتاری اف.بی.آی نیز در توسعه‌ی ابزارهای نیمرخ‌شناسی جرم نقش مهمی داشته است. قاتلان زنجیره‌ای که در این سریال به آنها اشاره می‌شود و تنچ و فورد نیز با برخی از آنها دیدار می‌کنند، قاتلان زنجیره‌ی واقعی‌اند، از جمله ادموند کمپر[۳۰]، جری برودو[۳۱]، ریچارد اسپک[۳۲] و دنیس ریدر[۳۳]. افزون بر میزان زیادی از اطلاعات واقعی در این سریال، یکی دیگر از ویژگی‌های برجسته‌ی آن این است که گرچه موضوع آن یکی از تاریک‌ترین و خشن‌ترین موضوعات مربوط به امور انسانی‌ست، کمترین میزان صحنه‌های خشونت‌آمیز در آن نسبت به سریال‌ها و فیلم‌های مشابه در همین ژانر استفاده شده است. وقتی درحال تماشای سریال بودم مدام این تمایز عمیق توجه‌ام را به خود جلب می‌کرد، به ویژه در سکانس‌هایی که تنچ و فورد با قاتلان در زندان مصاحبه می‌کردند و آنها با جزئیات از قتل‌ها و انگیزه‌هایشان صحبت می‌کردند و صحنه‌های وقوع قتل را به تصویر می‌کشیدند. شبیه کتاب خواندن بود و خودت باید دست به کار می‌شدی تا با تخیلت آن اتفاقات هولناک را تصور کنی و شاید حتی همین نبود تصاویر حاضر و آماده‌ی وحشتناک، باعث تأثیرگذاری بیشتر آنها می‌شدند، چون همیشه تخیل مخاطب می‌تواند حتی همه چیز را بیشتر از حد واقعی ترسناک کند.

جان داگلاس و کاراکتر هولدن فورد در سریال شکارچی ذهن

 

در آن زمان  مأموران اف.ب.آی هنوز افراد به اصطلاح اتوکشیده‌‌ای بودند که کت و شلوارهای رسمی می‌پوشیدند و به شدت از به زبان آوردن کلمات رکیک ابا داشتند. در یکی از سکانس‌های معروف سریال فورد در حین مصاحبه با ریچارد اسپک، واژه‌های جنسی به کار می‌برد تا به این وسیله او را وادار به صحبت کردن بکند و پس از آن مکافات زیادی می‌کشند تا مافوقان آنها به این مسئله پی نبرند چون در آن صورت مجازات و توبیخ خواهند شد. وندی کار، به آنها روش کار و پرسش‌نامه‌ی از پیش تعیین‌شده‌ای داده است که در حین مصاحبه با قاتلان دقیقاً بر اساس آن پیش روند، اما فورد خیلی در بند رعایت کردن آنها نیست و بر این باور است که با هر قاتل باید به شیوه‌ی خاص خودش روبه‌رو شد. مثلاً برای صحبت کردن با جری برودو، قاتلی که فتیش لباس‌ زیرهای زنانه و کفش‌های پاشنه بلند را دارد، کفش پاشنه بلندی به همراه خود به زندان می‌برد تا اعتماد او را جلب کند.

از میان این قاتلان، کسی که تنچ و فورد بیشترین زمان را با او می‌گذراند و به ویژه فورد رابطه‌ی خاصی با او برقرار می‌کند، ادموند کمپر است که در ادامه به طور خاص به بررسی دقیق‌تر زندگی و قتل‌هایی که مرتکب شده است می‌پردازیم.

اد گندهه

ادموند کمپر (زاده‌ی ۱۹۴۸)، قاتل زنجیره‌ای آمریکایی، ۱۰ نفر از جمله مادربزرگ، پدربزرگ و مادر خودش را به قتل رسانده است. او متهم به نکروفیلیا[۳۴] (ارضای میل جنسی از طریق تماس جنسی با جسد مردگان) و آدم‌خواری نیز شده است. ادموند را با قد ۲ متر و ۶ سانتی‌متری و آی.کیوی ۱۴۵ به دشواری می‌توان نادیده گرفت. پدر و مادر او در کودکی از هم جدا شدند، او به همراه مادر و دو خواهرش زندگی می‌کرد و رابطه‌اش با مادرش به شدت بد بود.

ادموند کمپر

هوش سرشار او از همان کودکی نمایان بود، اما افزون بر هوش سرشارش، نشانه‌هایی از سایکوپاتی از جمله آزار رساندن به حیوانات نیز در او مشهود بود. در ۱۰ سالگی، یک گربه‌ی زنده را دفن کرد و وقتی که مُرد آن را از خاک بیرون کشید، سرش را برید و بر سر نیزه‌ای زد. بعداً در اعترافاتش گفت که از دروغ گفتن درباره‌ی کشتن آن گربه به خانواده‌اش لذت برده است. در ۱۳ سالگی، گربه‌ی مورد علاقه‌ی خواهرش را کشت و تکه‌های بدن آن را در کمدش پنهان کرد، چون خواهرش به او گفته بود که آن گربه را از او بیشتر دوست دارد.

خیالات و فانتزی‌های او در کودکی بسیار تاریک و وحشتناک بودند. اد با عروسک‌های خواهرش بازی می‌کرد و سر و دست‌های آنها را جدا می‌کرد. یک بار خواهرش به شوخی به او گفته بود که چرا معلمش را نمی‌بوسد و او جواب داده بود که اگر او را ببوسد، مجبور می‌شود او را بکشد. در اعترافاتش خاطرنشان کرد که شب‌ها یواشکی به همراه نیزه‌ی پدرش از خانه بیرون می‌رفته و از پشت پنجره‌ی خانه‌ی معلمش او را دید می‌زده است. بعضی از بازی‌های موردعلاقه‌اش در کودکی «دخمه‌ی گاز» و «صندلی الکتریکی» بودند که در آنها از خواهرش می‌خواست که دست و پای او را ببندد و دکمه‌ی الکی‌ای را فشار دهد؛ بعد خودش را روی زمین می‌انداخت و تظاهر می‌کرد در حال مُردن بر اثر تنفس گاز یا شوک الکتریکی‌ست.

ادموند در کودکی تجربه‌ی نزدیک به مرگ هم داشته است. یک بار خواهرش سعی کرد او را جلوی قطار بیندازد، و یک بار هم با موفقیت او را در استخر انداخت و ادموند تقریباً غرق شد. او به پدرش بسیار علاقه‌مند بود و یکی از دلایل بیزاری‌اش از مادرش هم این بود که با طلاق گرفتنش، او را از پدرش دور کرده بود. مادر او روان‌رنجور، الکلی و بسیار سلطه‌جو بود که همیشه با مسخره‌کردن اد و زخم زبان زدن به او اعتماد به نفسش را از بین می‌برد. به ویژه مادرش او را به خاطر بزرگ بودنش مسخره می‌کرد، مدام به او می‌گفت که او را یاد پدرش می‌اندازد و هیچ دختری هرگز حاضر نخواهد شد به او نگاهی بیاندازد. حتی به این بهانه که نمی‌خواست او را هم‌جنس‌گرا کند، هرگز او را بغل نمی‌کرد. مادرش اغلب اد را مجبور می‌کرد که در زیرزمین بخواهد چون فکر می‌کرد که خواهرهایش را اذیت می‌کند.

ادموند در ۱۴ سالگی از خانه فرار کرد تا پیش پدرش برود، اما وقتی به خانه‌ی او رفت متوجه شد که او دوباره ازدواج کرده است. مدت کوتاهی پیش او ماند، سپس پدرش او را نزد مادربزرگ و پدربزرگش فرستاد. اد از آنجا متنفر بود. در سال ۱۹۶۴ با مادربزرگش دعوایش شد، تفنگ شکاری پدربزرگش را برداشت و او را کشت. بعضی می‌گویند که او را با چاقوی آشپزخانه کشت. بعد جسد او را از آشپزخانه به اتاق خوابش منتقل کرد. وقتی پدربزرگش از سوپرمارکت برگشت، ادموند او را هم به قتل رساند. بعد از آن دیگر نمی‌دانست چه کار کند، بنابراین به مادرش زنگ زد و ماجرا را برای او تعریف کرد. مادرش به او گفت که باید به پلیس زنگ بزند و منتظر آنها بماند. ادموند هم همین کار را کرد.

در دادگاه تشخیص داده شد که او دچار اسکیزوفرنی پارانوید است و به عنوان مجرم روانی به بیمارستان آتاسکادرو در کالیفرنیا منتقل شد. او در ۲۱ سالگی با این تصور که دیگر خطری برای جامعه به شمار نمی‌رود آزاد شد. یکی از پزشکانش گفته است که او تمام تست‌‌های روانی را به خوبی پشت سر می‌گذاشت و به همین دلیل تصور شده بود که درمان شده است، اما بعد از قتل‌های دیگری که انجام داد و دستگیری دوباره‌اش، اعتراف کرد که به خاطر هوش بالایش می‌توانسته روند تست‌ها را حدس بزند و همان پاسخی را به پزشکان بدهد که ظاهراً روان‌پزشکانش را راضی می‌کرده است و بدین‌ترتیب توانسته بود آنها را فریب دهد. او از چندسالی که در زندان بود بیشترین استفاده را کرد و چیزهای زیادی از مجرمان سوءاستفاده‌های جنسی یاد گرفت، مثلاً اینکه در صورت تجاوز به زنی، باید او را کشت تا شاهدی بر جای نماند.

او پس از آزادی به کالج منطقه‌ای رفت و تلاش کرد تا به نیروی پلیس ایالتی بپیوندد، اما به دلیل سایز بزرگش او را نپذیرفتند. در آن زمان، مشکلات او و مادرش به شدت حاد شده بود، درحدی که همسایگان به صورت مرتب صدای داد و هوار آنها را می‌شنیدند. ادموند سعی کرد پولی جمع کند تا بتواند مستقل زندگی کند. اما وقتی بالاخره موفق به این کار شد و توانست با یکی از دوستانش خانه‌ای بگیرد هم از شر مادرش راحت نشد. مادرش وقت و بی‌وقت به خانه‌ی او می‌رفت و مدام به او تلفن می‌کرد. در آن سال ادموند با موتوری که به تازگی خریده بود تصادف کرد و به خاطر آسیب شدید دستش ۱۵۰۰۰ دلار دیه به او پرداخت شد. اد با این پول برای خود ماشینی خرید. وقتی با این ماشین در جاده‌ها رانندگی می‌کرد، متوجه تعداد زیاد دختران هیچ‌هایکر شد. در آن زمان بود که شروع به تهیه‌ی وسایل مورد نیاز همچون چاقو، کیسه‌های پلاستیکی، دستبند و … کرد. در ابتدا، طبق گفته‌ی خودش پیش از آنکه در خود نیازی به کشتن ببیند، فقط آن دخترها را سوار می‌کرد و به مقصد مورد نظرشان می‌رساند. حدود ۱۵۰ دختر را به مقصد رساند پیش از آنکه احساس کند که باید آنها را بکشد. او اکثراً بعد از دعواهایی که با مادرش می‌کرد به شکار دختران هیچ‌هایکر می‌رفت. آنها را سوار می‌کرد و به مکانی خارج از شهر، که اغلب از پیش در نظر گرفته بود می‌برد، سرشان را می‌برید، اعضای بدنشان را تکه‌تکه می‌کرد و به آنها تجاوز می‌کرد. او در مجموع شش دختر را به قتل رساند.

در آوریل سال ۱۹۷۳، وقتی کلارنل الیزابت استراندربرگ[۳۵] ۵۲ ساله، از مهمانی به خانه برگشت، با پسرش ادموند روبه‌رو شد. ادموند که خوابش برده بود از آمدن او بیدار شد. کلارنل به اتاقش رفت و در تخت مشغول مطالعه بود که اد وارد اتاقش شد، کلارنل گفت: «فکر کنم می‌خواهی کل شب بیدار بمونیم و صحبت کنیم.» اد پاسخ داد: «نه، شب به خیر!» و سپس منتظر شد تا او خوابش ببرد، بعد وارد اتاقش شد، با یک چکش میخ‌کش او را کشت، گلویش را با چاقو برید، بدنش را تکه تکه کرد و با سر مادرش رابطه‌ی جنسی برقرار کرد. سپس سر مادرش رو روی قفسه‌ای قرار اد و در حال فریاد زدن، به مدت یک ساعت به آن دارت پرتاب کرد. زبان و حنجره‌ی او را برید و آنها را در لوله‌ی دفع زباله‌ی سینک ظرفشویی انداخت، ولی برگشتند بالا. اد بعدا در اظهاراتش گفت: «این اتفاق با توجه به تمام فریادهایی که سال‌ها بر سر من کشیده بود به نظر مناسب می‌آمد.» سپس با جسد مادرش رابطه‌ی جنسی داشت و آن را در کمد پنهان کرد. بعد برای نوشیدن به بیرون از خانه رفت. درحال بازگشت به خانه، دوست ۵۹ ساله‌ی مادرش را برای تماشای فیلم و شام خوردن به منزلشان دعوت کرد. بعد او را کشت و بدنش را تکه تکه کرد و سپس جسد او را در کمد قرار داد و یادداشتی برای پلیس نوشت: «شنبه، حدود ساعت ۵:۱۵ صبح، دیگر نیازی نبود تا در دستان این قاتل قصاب رنج بکشد. وقتی خواب بود سریع او را کشتم. دقیقاً همان طور که می‌خواستم. اصلا کاری شلخته و سرسری نبود. به آرامی این کار را کردم. مشکل فقط کمبود وقت بود. چون کلی کار دارم!»

سپس سوار ماشین دوست مادرش شد و از کالیفرنیا به سمت یوتا رفت. وقتی هیچ خبری از قتل مادرش در رادیو نشنید، به پلیس تلفن کرد و خودش را معرفی کرد. پلیس ابتدا او را جدی نگرفت ولی کمپر خواست با پلیسی که شخصاً می‌شناخت صحبت کند و بعد از اعتراف منتظر پلیس نشست تا برای دستگیری او بیایند. وقتی از او پرسیدند که چرا خودش را لو داده است، گفت: «هدف اصلی‌ام از بین رفته بود… اصلاً پای هدفی جسمانی، واقعی یا عاطفی در میان نبود. صرفاً وقت تلف کردن بود. از نظر احساسی دیگر نمی‌توانستم چنین وضعیتی را تحمل کنم. نزدیک پایان ماجرا، کم کم داشتم متوجه پوچی کل ماجرا می‌شدم. وقتی لحظه‌ی رسیدن به نقطه‌ی اوج خستگی و فروپاشی نزدیک بود، با خودم گفتم به جهنم، باید این ماجرا را تمام کنم.»

وکیل او می‌خواست که با دیوانه جلوه دادن او، در مجازاتش تخفیف قائل شود اما بعد از مصاحبه‌های فراوان از جمله تست راست‌گویی، دادگاه به این نتیجه رسید که او اصلا دیوانه نیست و در لحظه‌ی وقوع جرم به روشنی از کارهایش آگاه بوده است و از آنها لذت می‌برده است. گرچه او در اظهاراتش گفته بود که احساس می‌کرده دو آدم درون او زندگی ‌می‌کنند. او درخواست اجرای حکم اعدام همراه با شکنجه را کرد، ولی با توجه به لغو مجازات اعدام در ایالت کالیفرنیا، برای هر یک از قتل‌هایی که انجام داده بود به ۷ سال زندان محکوم شد. در طی این سال‌ها بارها به او عفو مشروط داده شده است اما او با بیان اینکه هنوز برای بازگشت به جامعه فرد مناسبی نیست، آنها را نپذیرفته است و همچنان در زندان به زندگی ادامه می‌دهد. در طی این سال‌ها دو بار خودکشی ناموفق کرده است.

بدون شک هدف اصلی ادموند در زندگی انتقام گرفتن از مادرش و اثبات برتری و قدرت خود بر او بوده است. حتی سر بعضی از آن دخترانی را که کشت در باغچه‌ی مادرش رو به روی پنجره‌ی او خاک می‌کرد و درست بعد از به قتل رساندن مادرش احساس پوچی از کل ماجرا بر او غالب شده است. چون دیگر هدفی نداشته است. دیگر کسی نبوده که بخواهد به خاطر او کسی را بکشد. اغلب در زندگی پیش می‌آید که بعد از رسیدن به هدفی که مدت بسیار زیادی برای آن وقت گذاشته‌ایم و تلاش زیادی برای آن کرده‌ایم، به جای آنکه خوشحال شویم، احساس می‌کنیم خالی شده‌ایم، دیگر نمی‌دانیم با زندگی‌مان چه کاری کنیم و ته قلب‌مان می‌دانیم که ترجیح می‌دادیم هرگز به آن هدف نرسیم. شاید به همین دلیل است که اغلب قاتلان زنجیره‌ای دلیل اصلی قتل‌هایشان را یا هرگز نمی‌کشند یا در آخر وقتی دیگر از این کار خسته شده‌اند به سراغ آن می‌روند.

حال با در نظر گرفتن تمام این مسائل، آیا ما ذاتاً با قاتلان زنجیره‌ای فرق داریم؟

پایش بیافتد، تو هم یک هیولا می‌شوی!

در سال ۱۹۷۴ میلادی، ماریانا آبراموویچ[۳۶]، هنرمند صربستانی در اجرای «ریتم صفر» به مدت ۶ ساعت به صورت ساکن ایستاد. جلوی او میزی قرار داشت که روی آن ۷۲ شیء بود، اشیائی که برخی لذت‌بخش و برخی دردناک بودند از شال پر گرفته تا روغن زیتون، گل رز، قیچی، چاقوی جراحی و حتی هفت‌تیری که گلوله هم درونش بود. در این ۶ ساعت مردم می‌توانستند با این ۷۲ وسیله هر کاری دوست داشتند با او بکنند. او درباره‌ی هفت‌تیر پُر گفته بود که آماده بوده تا در آن اجرا بمیرد. بعد از پایان ۶ ساعت درحالی که اشک از چشمانش جاری بود و سر تا پا بر اثر زخم‌هایی که برداشته بود خونی شده بود، گفت که شانس آورده که کشته نشده است. مردم در ابتدا هنوز مطمئن نبودند که می‌توانند هرکار دوست دارند انجام دهند، بنابراین اشیاء بی‌خطرتر را امتحان می‌کردند اما وقتی دیدند که ماریانا جلوی آنها را نمی‌گیرد، رفته رفته خشونت بیشتری به خرج دادند و شروع به آسیب رساندن به او کردند. گرچه ماریانا زخمی شده بود و خونریزی داشت تا پایان اجرا بی‌حرکت باقی ماند. هدف او در این اجرا این بود که نشان دهد وقتی مردم تحت تأثیر قوانین اجتماعی نباشند و پیامدهای نقض قوانین آنها را تهدید نکند، می‌توانند تبدیل به موجوداتی وحشی شوند که از آسیب رساندن به دیگران نه تنها ابایی ندارند، بلکه از این کار لذت می‌برند.

گرایشی طبیعی در انسان‌ها وجود دارد که هنگام تبین رفتار، عوامل موقعیتی را کم‌اهمیت تلقی کنند و بیشتر از عواملی استفاده کنند که مبتنی بر صفات شخصی و درونی افراد است. در بین روان‌شناسان به چنین پدیده‌ای «خطای بنیادی اسناد» می‌گویند. مطالعات روانشناسان اجتماعی مانند میلگرام[۳۷] و زیمباردو[۳۸] نشان می‌دهند که تکیه بر مفاهیم سنتی طبیعت درونی و بی‌توجهی به نقش بافت و موقعیت در تبیین علی رفتار انسان، می‌تواند بسیار گمراه‌کننده باشد. مثلاً قائل شدن به مرزی قاطع میان خوب و بد ناشی از همین بی‌توجی به موقعیت است. با در نظر گرفتن نقش موقعیت می‌توان چنین نتیجه گرفت که فقط به این دلیل که ما کار بدی نمی‌کنیم یا رفتار خشونت‌آمیزی از ما سر نمی‌زند، ثابت نمی‌شود که طبیعت ما خوب است، فقط نشان می‌دهد که شرایط موقعیت برای بد بودن ما مهیا نبوده است. زیمباردو در کتابی به نام «اثر شیطان» شواهد زیادی ارائه می‌دهد مبنی بر اینکه انسان‌ها آمادگی‌‌هایی برای پاسخ‌های اجتماعی و ضداجتماعی دارند و این موقعیت است که مشخص می‌کند کدام دسته از پاسخ‌ها بروز داده شوند. بسیاری از پدیده‌های روان‌شناختی و اجتماعی وابسته به موقعیت و محیط هستند و تحلیل و ارزیابی رفتار انسان‌ها تنها براساس ویژگی‌های شخصی و مفاهیمی مانند طبیعت، اراده یا مسئولیت محاسبه‌ای نادرست خواهد بود. بررسی رفتارهای نهادهای مدنی مرتبط با ارزیابی رفتار انسانی، مانند محاکمه‌ی قضایی و نهادهای سیاسی نشان می‌دهد که اغلب در این نظام‌ها، مبنای تصمیم‌گیری‌ بر اساس طبیعت زیست‌شناختی افراد و تفاوت‌هایشان در این زمینه نادیده گرفته می‌شود. در این تصور سهمی برای محیط در نظر گرفته نمی‌شود.

در این مقاله به طور خاص به بررسی شرایط زندگی ادموند کمپر پرداختیم، اما بسیاری از قاتلان زنجیره‌ی دیگری هم که نام بردیم، کودکی دشواری را پشت سر گذاشته بودند و از همان کودکی نشانه‌هایی از خود بروز می‌دادند که اگر خانواده، دوستان یا حتی معلم‌های آنها نسبت به آنها حساس می‌بودند خیلی زودتر می‌توانستند اقداماتی برای پیشگیری از تبدیل شدن آنها به یک قاتل تمام عیار انجام دهند. در سریال «شکارچی ذهن» هم فورد به مدرسه‌ای می‌رود و برای بچه‌ها توضیح می‌دهد که در صورت مشاهده‌ی رفتارهای عجیب و غریب در دوستانشان، مثلاً خشم بی‌دلیل یا آسیب رساندن به حیوانات، موظف‌اند به معلم‌هایشان گزارش دهند. ادموند کمپر خود اظهار کرده است که دلیل واقعی او در شرکت کردن در مصاحبه‌های زیاد این است که می‌خواهد جلوی آدم‌کشی کسانی که مانند او هستند را بگیرد: «آن بیرون کسی در حال تماشای این است که هنوز کسی را نکشته است، اما دلش می‌خواهد این کار را بکند و با خودش و این حسش درگیر است، یا مطمئن است که این احساسش را تحت کنترل دارد. آنها باید با کسی در این باره صحبت کنند. به کسی آنقدر اعتماد داشته باشند که بتوانند بنشینند و با او درباره‌ی چیزی که هنوز یک جرم نیست صحبت کنند؛ فکر کردن به این شکل یک جرم نیست. اما انجام دادنش فقط یک جرم نیست، کار وحشتناکی‌ست که وقتی شروع شود دیگر به سادگی نمی‌توان جلوی آن را گرفت.»

علی‌اصغر بروجردی

برای نمونه، علی‌اصغر بروجردی، معروف به «اصغر قاتل» را در نظر بگیرید. او اولین قاتل زنجیره‌ای ایران به شمار می‌رود و اکثر قربانیانش کودکان بوده‌اند. او بیش از ۳۳ پسر کودک و نوجوان را به قتل رساند. او پس از دستگیری در توضیح جنایاتش چنین گفت: «این‌ها یک عده بی پدر و مادر هستند؛ بی سروپا و خوشگل‌اند. وقتی که ریش آنها درآمد، دزدی می‌کنند. من با این‌ها دشمنی دارم. این‌ها دشمن مملکت هستند. به این جهت آن‌ها را کشته‌ام. من در خارجه که بودم از این‌ها خیلی بودند و خیلی از آن‌ها را کشتم. اینجا هم که آمدم، دیدم در اینجا هم هستند و آن‌ها را می‌کشتم.» آیا به سادگی می‌توانیم او را صرفاً قاتل بی‌شرفی بدانیم؟ شاید اگر کمی از اوضاع خانواده و محیطی که کودکی‌اش را در آن سپری کرده است بدانیم نظرمان تغییر کند یا دست‌کم نتوانیم با قاطعیت درباره‌ی او قضاوت کنیم.

علی اصغر در خانواده‌ای بزرگ شد که سابقه‌ی دزدی و قتل و بدنامی داشت. پدربزرگ وی زلفعلی راهزن بود و در منطقه بروجرد، ملایر و عراق (اراک) اقدام به چپاول کاروانها می‌کرد که گاه منجر به کشته شدن کاروانیان نیز می‌شد. پدر علی‌اصغر، علی‌میرزا نام داشت که دزد و قاتلی معروف بود. علی میرزا از راهزنان و جنایتکاران معروف دوران بود به گونه‌ای که مشهور است او بیش از ۴۰ مسافر و عابر را با دست خود به قتل رساند. بدنامی و تحت تعقیب بودنش او را مجبور کرد که به بغداد مهاجرت کند و زن و فرزندان خود را نیز به همراه خود ببرد. همچنین ذکر شده که علی میرزا از راهزنان معروف راه مشهد بود که به دست فوج قزاق در ایران به قتل رسید و بعدها زن وی همراه با فرزندانش به بغداد رفتند.

هدف من توجیه کردن قتل‌ها و اعمال وحشیانه‌ی قاتلان زنجیره‌ای نیست. اگر نقش «موقعیت» که شامل خانواده و محیطی که کودک در آن رشد می‌کند و همچنین تأثیرات ژنتیکی آنها را تنها عوامل مؤثر در اعمال فرد در آینده بدانیم، نه تنها بسیار ساده‌لوحانه قضاوت کرده‌ایم بلکه به طور کامل نقش اراده‌ی آزاد و اختیار انسان را نیز نادیده گرفتیم. به نظر من علی‌رغم تمام ویژگی‌های زیست‌‌شناختی و موقعیت، همیشه لحظه‌ای برای انتخاب وجود دارد. لحظه‌ای که با خود می‌گوییم من می‌توانم این کار را بکنم ولی تصمیم می‌گیرم آن را انجام ندهم. شلینگ، فیلسوف آلمانی بر این باور است که گرچه ما شخصیت‌مان را خودمان انتخاب نمی‌کنیم، اما این به این معنا نیست که نباید مسئولیت اعمالمان را بر عهده بگیریم؛ اصلا در همین جاست که آزادی ما معنا پیدا می‌کند، یعنی وقتی انتخاب می‌کنیم کاری انجام ‌دهیم که در مقابل طبیعت‌مان است.

نیمرخ‌شناسی جنایی، یکی از قدم‌های مثبت در راه شناخت فردی انسان‌هاست و به قضاوت انسانی‌تر و درست‌تری درباره‌ی آنها می‌انجامد، اما این روش هم مانند تمامی روش‌های دیگر استقراریی‌ست و بنابراین همیشه ممکن است با برخورد به کسانی که با ویژگی‌های مورد نظر فرق دارند، مطالعات ما زیر سؤال برود. اما به نظرم آشنایی با آن، به ویژه برای افرادی عادی که شاید هرگز در زندگی‌شان سر و کاری با قاتلان زنجیره‌ای ندارند و حتی از اخبار آنها هم مطلع نمی‌شوند، می‌تواند مفید باشد. وقتی بپذیریم که قاتلان زنجیره‌ای هم فرق چندانی با ما ندارند، و وقتی شرایط مهیا باشد و ما هم در آن موقعیت باشیم ممکن است همان کارها را بکنیم، شاید بتوانیم درباره‌ی آدم‌های زندگی‌مان قضاوت انسانی‌تری داشته باشیم و صرفاً همه چیز را در چهارچوبی از پیش تعیین شده در نظر نگیریم.


پانویس‌ها:
[۱] Robert Ressler
[۲] Criminal Profiling
[۳] Gille de Rais
[۴]  Elizabeth Bathory
[۵] فوکو، میشل، مراقبت و تنبیه، تولد زندان، ترجمه‌ی نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، نشر نی، سال ۱۳۹۳، صفحه‌ی ۱۷
[۶] آمیگدال یا بادامه، قسمتی از دستگاه کناره‌ای (سیستم لیمبیک) در مغز است. هسته قاعده‌ای-جانبی بادامه (آمیگدال) نقش مهمی در یادگیری و حافظه ایفا می‌کند. بادامه علاوه بر نقش اصلی در درک احساسات و ایجاد پاسخ به آنها، در تعدیل درد نیز دخالت دارد. هسته‌ی مرکزی بادامه به عنوان بادامه کنترل درد، معرفی شده‌است. آمیگدال همچنین مسئول تظاهرات هیجانی چهره مانند خوشحالی و ترس است و نقش مهمی در اکتساب یادگیری‌های هیجانی دارد.
[۷] این مثال برگرفته از کتاب درباره‌ی علم شناختی، نوشته‌ی جواد حاتمی‌ست که با توجه به توضیحات داده شده می‌دانیم که مثال‌های عصب‌شناختی ذکر شده در کتاب فرضی‌اند و لزوماً صحیح نیستند.
[۸] Cesare Lombroso
[۹] Criminal Profiling
[۱۰] Matsumoto, 2009: 401
[۱۱] Thomas Bond
[۱۲] Roy Hazelwood
[۱۳] Ernst Gennat
[۱۴] Walter C. Langer
[۱۵] James Brussel
[۱۶] Hward Teten
[۱۷] Robert Keppel
[۱۸] Richard Walter
[۱۹] John Douglas
[۲۰] David Canter
[۲۱] Netflix
[۲۲] Mark Olshaker
[۲۳] Bill Tench
[۲۴] Holt McCallany
[۲۵] Holden Ford
[۲۶] Jonathan Groff
[۲۷] Wendy Carr
[۲۸] Anna Torv
[۲۹] Ann Wolbert Burgess
[۳۰] Edmund Kemper
[۳۱] Jerry Brudos
[۳۲] Richard Speck
[۳۳] Dennis Radar
[۳۴] necrophilia
[۳۵] Clarnell Elizabeth Strandberg
[۳۶] Marina Abramović
[۳۷] Milgram
[۳۸] Zimbardo

404 دیدگاه ها

  1. Howdy! I know this is kinda off topic but I’d figured I’d ask.
    Would you be interested in exchanging links or maybe guest writing
    a blog post or vice-versa? My blog discusses a lot of the same subjects as
    yours and I think we could greatly benefit from
    each other. If you happen to be interested feel free to
    shoot me an email. I look forward to hearing
    from you! Wonderful blog by the way! asmr 0mniartist

  2. I am really loving the theme/design of your web site.
    Do you ever run into any browser compatibility issues?
    A handful of my blog audience have complained about my blog not
    operating correctly in Explorer but looks great in Chrome.
    Do you have any recommendations to help fix this problem? 0mniartist
    asmr

  3. I wanted to post you one bit of note so as to give many thanks over again for these exceptional guidelines you’ve featured in this article.
    It is really shockingly generous of people
    like you to offer publicly all that many of us would’ve offered for sale as an e book
    to help make some dough for themselves, specifically now that you might have done it if you ever wanted.
    Those tactics as well worked to provide a fantastic way to realize that other
    people online have the identical keenness just
    as my personal own to understand good deal more in regard to this condition.
    Certainly there are millions of more fun instances ahead for people who look into
    your website.

    Feel free to surf to my webpage; rantsforchange.ca

  4. Hiya very nice web site!! Guy .. Excellent .. Amazing ..
    I will bookmark your blog and take the feeds also…I’m satisfied to find so many useful information here
    in the publish, we need develop extra strategies on this regard,
    thanks for sharing.

    Here is my web-site – Edna

  5. Thanks for a marvelous posting! I definitely enjoyed reading it, you happen to be a great author.
    I will make certain to bookmark your blog and definitely will come back sometime soon. I
    want to encourage yourself to continue your great job, have a nice day!
    ۰mniartist asmr

  6. First off I would like to say terrific blog! I had a quick question which I’d like to ask if you do not mind.
    I was interested to find out how you center yourself and clear your thoughts
    before writing. I have had trouble clearing my thoughts in getting my thoughts out.

    I truly do take pleasure in writing however it just seems like the first 10 to 15 minutes tend
    to be wasted simply just trying to figure out how
    to begin. Any ideas or tips? Kudos!

    Check out my web site :: http://cgi.www5c.biglobe.ne.jp

  7. Wow, amazing blog layout! How long have you been running
    a blog for? you made running a blog glance easy. The full glance of your website is wonderful, as neatly as the
    content material![X-N-E-W-L-I-N-S-P-I-N-X]I simply could not go away
    your web site prior to suggesting that I extremely loved the usual info
    a person supply for your guests? Is gonna be again often in order to check out
    new posts.

    my webpage boogtime.com

  8. Thanks a bunch for sharing this with all people you actually recognize what you’re speaking about!
    Bookmarked. Please also visit my website =). We may have a link change agreement
    among us

    Feel free to visit my web-site … http://blogs.netoo.com/cgi-bin/cache.cgi?rec_id=1523233606&label=&DM=17%20fv%202012&DS=32374&L=fr&CS=UTF-8&DU=http://volvic.s22.Xrea.com/cgi-bin/aska/aska.cgi/novel.html

  9. I?m impressed, I have to admit. Rarely do I come
    across a blog that?s equally educative and amusing, and without a doubt, you have hit the nail on the head.

    The issue is something that too few men and women are speaking intelligently
    about. Now i’m very happy I stumbled across this during my search for something relating to this.

    my web site … freeholmes.com

  10. Thanks so much pertaining to giving me personally an update on this issue on your web page.
    Please be aware that if a new post becomes available or in the event any alterations occur about the current
    post, I would be interested in reading a lot more and learning how to make
    good use of those strategies you discuss. Thanks for your efforts and consideration of other folks
    by making your blog available.

    my web page … Miyu0914.S31.Xrea.com

  11. Hmm it seems like your site ate my first comment (it was extremely long) so I guess I’ll just
    sum it up what I wrote and say, I’m thoroughly enjoying your blog.
    I as well am an aspiring blog writer but I’m still new to everything.
    Do you have any recommendations for rookie blog writers?
    I’d really appreciate it.

    my web page … 39.100.90.4

  12. I’ve been exploring for a bit for any high quality articles or weblog posts on this sort of area .
    Exploring in Yahoo I ultimately stumbled upon this site.
    Reading this information So i’m happy to exhibit that I’ve a very just right uncanny
    feeling I found out just what I needed. I so much indisputably will make
    sure to do not forget this website and provides
    it a glance on a continuing basis.

    Look at my web page http://www.hayasoft.com

  13. Thank you so much pertaining to giving everyone an update on this matter on your web site.
    Please realise that if a brand-new post appears or
    when any changes occur about the current submission, I would
    be considering reading a lot more and focusing on how to make
    good using of those strategies you talk about. Thanks for
    your efforts and consideration of other folks by making this blog available.

    Here is my web page http://163.30.42.16/~health2017/userinfo.php?uid=3854050

  14. Good – I should definitely pronounce, impressed with your web site.
    I had no trouble navigating through all the tabs as well as related info ended up being truly
    simple to do to access. I recently found what I hoped for before you know it
    at all. Quite unusual. Is likely to appreciate it for those who add forums or something, website theme .
    a tones way for your client to communicate. Excellent
    task.

    Feel free to visit my web site – www5e.biglobe.ne.jp

  15. Hey I know this is off topic but I was wondering if you knew of any widgets I could add to my
    blog that automatically tweet my newest twitter updates.
    I’ve been looking for a plug-in like this for quite some time and was hoping
    maybe you would have some experience with something like this.
    Please let me know if you run into anything.
    I truly enjoy reading your blog and I look forward to your new updates.

    my web-site – http://gamegamma.com.tw/

  16. I do not know if it’s just me or if everyone else encountering
    issues with your blog. It appears as if some of
    the written text within your content are running off the screen. Can someone else please comment and let me know if this is happening to them as
    well? This may be a problem with my internet browser because I’ve had this happen before.
    Cheers

    Take a look at my web-site – http://www.craksracing.com

  17. I would like to take the ability of saying thanks to you
    for your professional assistance I have constantly enjoyed
    going to your site. We are looking forward to the commencement of my school
    research and the complete planning would never have been complete without coming
    over to your web site. If I could be of any assistance to
    others, I’d personally be thankful to help by what I have discovered from here.

    Have a look at my homepage :: http://xajm168.com/forum.php?mod=viewthread&tid=74725

  18. I simply needed to say thanks again. I am not sure the things I
    would’ve tried in the absence of the type of concepts shown by you regarding such
    a area. It was before a very terrifying dilemma
    in my opinion, however , spending time with your well-written avenue you handled it made me to cry over
    contentment. I will be thankful for the work and in addition wish you are aware
    of an amazing job that you’re undertaking training men and women with the aid of your blog post.
    I’m certain you’ve never encountered all of us.

    Feel free to surf to my homepage – http://www.adsyellowpages.com/user/profile/174270

  19. Thank you for your website post. Jones and I
    happen to be saving for a new e-book on this issue and
    your short article has made all of us to save money.

    Your thinking really clarified all our issues.
    In fact, over what we had thought of prior to when we came across your wonderful blog.
    My partner and i no longer have doubts including a troubled mind because you have attended to all of our needs above.
    Thanks

    my web page :: http://www.cowerdesign.com

  20. I merely wanted to thank you once more for the amazing website you have made here.
    Its full of useful tips for those who are really interested in this specific subject, particularly
    this very post. Your all so sweet in addition to thoughtful of others and also reading your site posts is an excellent delight if you ask me.
    And such a generous gift! Tom and I will certainly have
    fun making use of your recommendations in what we must do in the future.
    Our listing is a mile long and simply put tips will certainly be put to great use.

    my website – shaboxes.com

  21. I loved as much as you’ll receive carried out right here.

    The sketch is tasteful, your authored material stylish.
    nonetheless, you command get got an shakiness over that you wish
    be delivering the following. unwell unquestionably come more
    formerly again as exactly the same nearly very often inside
    case you shield this hike.

    Also visit my web page … http://www.goldenanapa.ru/modules.php?name=Your_Account&op=userinfo&username=SnodgrassWilliemae

  22. Excellent goods from you, man. I’ve understand your stuff previous to and
    you’re just too great. I really like what you have acquired here, really like what you’re saying and the way in which you say
    it. You make it entertaining and you still take care of to keep it sensible.
    I can’t wait to read much more from you. This is actually a great website.

    My web blog :: forum.yawfle.com

  23. Hmm it appears like your website ate my first comment
    (it was super long) so I guess I’ll just sum it up
    what I had written and say, I’m thoroughly enjoying your blog.
    I as well am an aspiring blog blogger but I’m still new to the whole thing.
    Do you have any tips for rookie blog writers? I’d genuinely appreciate it.

    My web-site :: mintjasia.com

  24. Greetings! I know this is somewhat off topic but I was wondering which blog platform
    are you using for this site? I’m getting fed up of WordPress because I’ve had issues with hackers and I’m looking at options for another platform.

    I would be awesome if you could point me in the direction of
    a good platform.

    Feel free to visit my web site; Sleek Slim Keto Review (http://smfpt2.smfpt.net/index.php?action=profile;u=43588)

  25. It is the best time to make some plans for the future and it is time to be happy.
    I have read this post and if I could I wish to suggest you some
    interesting things or advice. Maybe you can write next articles referring to this article.
    I wish to read even more things about it!

  26. May I just say what a relief to discover somebody who actually knows what they are discussing online.
    You certainly know how to bring a problem to light and make it important.
    A lot more people must look at this and understand this side of the story.
    I can’t believe you are not more popular since
    you surely have the gift.

  27. I enjoy you because of each of your hard work on this site.
    Debby takes pleasure in making time for internet research
    and it’s easy to understand why. My partner and i know all relating to the
    dynamic way you make precious tips and tricks through your website and in addition strongly encourage participation from people about this subject matter then our favorite girl is certainly learning a lot.
    Have fun with the remaining portion of the
    new year. You’re conducting a splendid job.

    my homepage: payfirstsolutions.com

  28. I am only writing to make you be aware of what a incredible encounter my child obtained
    using yuor web blog. She mastered some details, including what it is like to possess a marvelous coaching
    spirit to get the others smoothly know precisely some impossible
    things. You undoubtedly exceeded our own desires. Thanks for offering these interesting, dependable, informative and easy guidance on that topic to
    Emily.

    Also visit my web page http://payfirstsolutions.com/UserProfile/tabid/57/userId/372025/Default.aspx

  29. I am commenting to make you be aware of of the wonderful
    encounter our girl had browsing the blog. She figured out too many details, most notably what it is
    like to have an incredible teaching character to have certain people
    completely learn specific multifaceted issues. You truly did
    more than my expected results. I appreciate you for churning
    out those insightful, safe, educational
    as well as fun guidance on this topic to Mary.

    Here is my website; Clutch Enhancement Pills (http://atomy123.cn/)

  30. Admiring the time and energy you put into your blog and
    detailed information you provide. It’s nice to come across a blog every
    once in a while that isn’t the same old rehashed
    information. Wonderful read! I’ve bookmarked your
    site and I’m including your RSS feeds to my Google
    account.

  31. Undeniably consider that which you stated.
    Your favorite justification appeared to be at the net the easiest thing to
    take into account of. I say to you, I definitely get annoyed
    whilst other folks consider issues that they just don’t recognize about.
    You managed to hit the nail upon the highest as smartly as defined
    out the whole thing with no need side-effects , other folks could take a signal.
    Will likely be again to get more. Thank you!

    my web-site web.jmjh.tn.edu.tw

  32. Oh my goodness! Amazing article dude! Thanks,
    However I am encountering problems with your RSS.
    I don’t know why I am unable to subscribe to it.

    Is there anybody else getting similar RSS issues? Anyone who knows the solution can you kindly respond?
    Thanks!!

  33. Thanks for sharing excellent informations.
    Your site is very cool. I am impressed by the details that you’ve on this blog.
    It reveals how nicely you perceive this subject.
    Bookmarked this web page, will come back for
    more articles. You, my friend, ROCK! I found just the info I already searched everywhere and simply couldn’t
    come across. What an ideal web-site.

    Feel free to visit my web site: http://www.xixinaicha.com

  34. Simply wish to say your article is as astonishing. The clarity for your post is simply nice and i could think you’re a
    professional in this subject. Fine with your permission allow me to seize your RSS feed to keep updated with imminent post.
    Thanks 1,000,000 and please keep up the rewarding work.

    My homepage :: Lorenza

  35. I do not know whether it’s just me or if everyone
    else experiencing problems with your website. It appears
    as though some of the text in your content are running
    off the screen. Can somebody else please provide feedback and let me know if
    this is happening to them too? This may be a issue with my internet
    browser because I’ve had this happen before. Thanks

    Feel free to visit my site; Alpha Xtra Boost (Cerys)

  36. scoliosis
    What i don’t realize is if truth be told how you’re
    not actually a lot more neatly-appreciated than you may
    be now. You are so intelligent. You realize therefore considerably when it comes to this topic, produced me individually consider it from so many numerous angles.
    Its like men and women don’t seem to be interested until it is something to accomplish with
    Lady gaga! Your personal stuffs nice. All the time deal with it up!
    scoliosis

  37. Right here is the perfect webpage for everyone who would like to understand this
    topic. You understand so much its almost tough to
    argue with you (not that I actually would want to…HaHa).
    You definitely put a brand new spin on a topic that’s been discussed for decades.
    Wonderful stuff, just excellent!

  38. First off I want to say excellent blog! I had
    a quick question which I’d like to ask if you don’t mind.
    I was interested to know how you center yourself and clear your thoughts prior
    to writing. I’ve had difficulty clearing my mind in getting my ideas out there.

    I do take pleasure in writing but it just seems like the first 10 to 15 minutes
    are wasted just trying to figure out how to begin. Any ideas or
    hints? Thanks!

    my web page; http://clubriders.men/

  39. Great ? I should certainly pronounce, impressed with
    your website. I had no trouble navigating through all the tabs as well as related information ended up being truly easy to
    do to access. I recently found what I hoped for before you know it at all.
    Quite unusual. Is likely to appreciate it for those who add forums or anything,
    site theme . a tones way for your customer to communicate.
    Nice task.

    my blog post https://bbs.yunweishidai.com

  40. I wish to show my thanks to you just for rescuing me from this particular issue.

    Just after browsing throughout the the web and getting
    views that were not powerful, I believed my life was
    gone. Existing minus the strategies to the issues you have fixed as
    a result of the guide is a critical case, as well as ones which could have in a negative way affected
    my career if I hadn’t encountered your blog post.
    Your own personal capability and kindness in taking care of every
    aspect was priceless. I’m not sure what I would’ve done if I hadn’t
    discovered such a thing like this. I can also at this moment relish my future.
    Thanks so much for your skilled and results-oriented help.

    I won’t hesitate to propose your web sites to any
    person who should have direction about this situation.

    Review my website – kafecoin.com

  41. Good day! This is kind of off topic but I need
    some advice from an established blog. Is it hard to set up your own blog?
    I’m not very techincal but I can figure things out pretty fast.
    I’m thinking about creating my own but I’m not sure where to begin. Do you have any tips or suggestions?

    Appreciate it

    Here is my blog: 163.30.42.16

  42. I believe everything typed made a bunch of sense.
    However, what about this? what if you added a little information? I
    am not suggesting your information is not good., however what if you added
    something that grabbed a person’s attention? I mean مرثیه‌ای برای قاتلان زنجیره‌ای | ترسیدن is kinda vanilla.
    You could look at Yahoo’s front page and note how they create
    article headlines to get viewers interested. You might try adding a video or a related
    pic or two to get people interested about everything’ve got to say.
    Just my opinion, it would bring your website a little livelier.

    Also visit my web site Viaxmed (bbs.shishiedu.com)

  43. XEvil 5.0 captcha را در وب سایت شما حل کرد!

    آیا می خواهید برای ارسال لینک خود را به ۱۲٫۰۰۰٫۰۰۰ (۱۲ میلیون!) وب سایت? مشکلی نیست-با جدید” XEvil 5.0 + XRumer 19.0.8 ” پیچیده نرم افزار!
    وبلاگ ها ، انجمن ها ، تخته ها ، مغازه ها ، دفتر مهمان ، شبکه های اجتماعی-هر موتور با هر captcha ها!
    XEvil همچنین با هر برنامه و اسکریپت SEO/SMM سازگار است و می تواند captcha ها را از هر منبع قبول کند. فقط آن را امتحان کنید! 😉

    با احترام, MasheSab9155

    P.S. تخفیف های بزرگ در دسترس هستند (تا ۵۰٪!) برای یک بررسی کوتاه در مورد XEvil در هر انجمن محبوب و یا پلت فرم. فقط پشتیبانی رسمی برای تخفیف بپرسید!

  44. I’m amazed, I must say. Seldom do I come across a blog that’s equally educative and interesting, and
    without a doubt, you have hit the nail on the head. The issue is something
    that too few people are speaking intelligently about. I am very happy I found this in my hunt for something regarding this.

  45. Greetings from California! I’m bored to death at work so I decided to browse your site on my iphone
    during lunch break. I love the info you present here and can’t wait to
    take a look when I get home. I’m amazed at how quick your blog
    loaded on my mobile .. I’m not even using WIFI, just 3G ..
    Anyways, fantastic blog!

  46. Wonderful goods from you, man. I have understand your stuff previous
    to and you are just extremely magnificent. I really like what you’ve acquired here,
    certainly like what you’re saying and the way in which you say
    it. You make it enjoyable and you still care for to keep it smart.

    I can not wait to read far more from you. This is actually a terrific
    website.

    Look at my webpage: VirgoFX Reviews

  47. This design is spectacular! You obviously know how to keep a reader entertained.
    Between your wit and your videos, I was almost moved to start my own blog (well, almost…HaHa!) Wonderful
    job. I really enjoyed what you had to say, and more than that, how you presented it.
    Too cool!

  48. Heya exceptional blog! Does running a blog like this require a
    large amount of work? I’ve very little expertise in computer programming
    but I had been hoping to start my own blog soon. Anyhow, should you have any
    suggestions or techniques for new blog owners please share.

    I know this is off topic however I simply needed to ask.
    Thanks a lot!

دیدگاه خود را در میان بگذارید

Please enter your comment!
Please enter your name here