گریه کردن کمکت نمیکند
اسلحهام را به سمت حرامزادهی لعنتیای گرفتم که زنم را کشته بود. او که از اتفاقی که در شرف وقوع بود ترسیده بود شروع...
در نقش الویس
پولی نلسون
این داستان دربارهی الویس پرسلی نیست، بلکه دربارهی من، چاکی والاک و همسرش کارول است. راستش را بخواهید، کارول باید همسر من میشد،...
نمیتوانم بمیرم
ساول گرینبلت
هِنری بیشاپ پشت میزِ کارش نشسته بود که رئیسش آقای کارن به سمتش رفت و فریاد زد: «بیشاپ قرار بود امروز صبح گزارشِ...
دخترم شمردن را یاد گرفته است
دیشب دخترم حدود ساعت ۱۱:۵۰ بیدارم کرد. او به تولد دوستش سالی رفته بود و من و همسرم رفته بودیم دنبالش تا او را...